تبسم درختان خشک بی پرنده
تبسم درختان خشک بی پرنده
و قلب من ...که خون گلی رنگ یک مداد رنگی کوچک ، آن را کشیده بود . با رگهایی که مسیر آبی رنگ یک رود کوچک بودند . و قلبی که لب ساحل سینه به موجهایی که گاه گاهی لب بر لب هم می گذاشتند ... چشم دوخته بود .
نوشته شده در تاريخ شنبه 19 شهريور 1390برچسب:, توسط farhood |

 ستاره دور

ستاره خوشبخت

آسمانت ،رنگ بهشت

ابر هایت،دور از دست های ما

برد باری این چشم خشکیده را ...گریان مساز



نظرات شما عزیزان:

فرهود
ساعت13:24---7 ارديبهشت 1391
شاخه های بی تو مانده
... برگ می دوزند به خود
عریانی نگاه خاک
صدای باد
آسمان بی کار یک بعد ظهر گرم
پرنده ها ی بی همراه
زندگی چه میکند با این پنجره
وقتی منتظر آمدنت
شیشه های دلش را پاک می کند


نیوشا نوع خواه
ساعت2:05---24 شهريور 1390
چقدر زیبا دست نیافتنی ها را
با امید گره زده اید...
هرچند آن ستاره دور از دست می نماید
این چشم های خشکیده همچنان امید دارند ... تشخصی که به بردباری داده شده و پیوستگی آن با چشم های خشکیده و در پایان پیوند آن با گریستن
بسیار زیباست ...
با احترام


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: